جدول جو
جدول جو

معنی سبک طبع - جستجوی لغت در جدول جو

سبک طبع(سَ بُ طَ)
کنایه از ظریف. (آنندراج). شادمان و خرسند و خوشحال. (ناظم الاطباء) :
همواره همی باش سبک طبع و خوش ایام
با مطرب و قوال سبک طبع و خوش آواز.
میرمعزی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
پاک سرشت. پاک نهاد:
خواجۀ سیّد ستوده هنر
خواجۀ پاک طبع پاکنژاد.
فرخی.
ای نیکنام ای نیکخوی ای نیکدل ای نیکروی
ای پاک اصل ای پاکرای ای پاک طبع ای پاکدین.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ طَ)
که سرشتی چون فرشتگان دارد. فرشته نهاد:
آن ملک رسم و ملک طبع و ملک خو که بدو
هر زمان زنده شود نام ملک نوشروان.
فرخی.
نکو باشد بهار امسال و از وی
صفات خواجه بهتر می نماید
زمین حلمی زمان حکمی ملک طبع
که صبح از رای انور می نماید.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحیددستگردی ص 131).
دل ملک طبع است قوت او ز بویی داده ام
جان پری وار است خوردش استخوان آورده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
خوش خوی. نیک خو: چگلیان... مردمانی نیک طبعاند و آمیزنده و مهربان. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
مرکّب از: بی + طبع، فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه:
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم.
سعدی.
رجوع به طبع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک طبع
تصویر پاک طبع
پاک سرشت پاک نهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملک طبع
تصویر ملک طبع
فرشته خوی آنکه دارای طبع و سرشت فرشتگان باشد: (دل ملک طبع است: قوت او زبویی داده ام جان پری وار است خوردش ز استخوان آورده ام) (خاقانی. سج. 256)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طبع
تصویر بی طبع
بی توجه و بی استعداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد طبع
تصویر بد طبع
دژخم بد آغاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به طبع
تصویر به طبع
موافق طبع، بمیل، طبعاً
فرهنگ لغت هوشیار